ویهانویهان، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره

ویهان زندگی مامان و بابا

سال نو مبارک

سلام به همگی... سال نو همه مبارک...میدونم خیلی دیر کردم که به دلیل مشغولیات فراوان بود... این مدت پسر کوچولوی نازم بزرگتر شده دندونهای آسیابش در اومده... دیگه خیلی چیزها رو میشناسه اما هنوز نمیتونه صحبت کنه مثلا وقتی میگم ویهان خرس کو  سریع میدویی خرستو میاری یا موبایلم کو زودی میاریش... وقتی میگم بینی ات کو مماغ کوچولوت رو میکشی  ... خیلی شیطونه و متاسفانه خوب غذا نمیخوره و به همین خاطر زود زود مریض میشه...  اخرین بار که مریض شدی همین چند هفته پیش بود که مونونوکلئوز عفونی گرفتی بیماری ویروسی که در اثر بوسیدن ایجاد میشه هر وقت تو رو میبوسه تمام تنم میلرزه چرا هنوز خیلی ها نمیدونن که بچه ها رو نباید ببوسیم... خیلی اذیت شدی...
17 ارديبهشت 1393

حرف زدن ویهان

عزیزترین عزیزم سلام.... ویهانم داره روزهای شیرخوارگی را به بسرعت پشت سر میذاره ... میخوام بدونی که تو رو بی اندازه دوست دارم وتموم خوشبختی ها رو برات میخوام... این روزها زیاد کنارت نیستم وبیشتر سر کارم ... و همیشه دلتنگتم اما هر چه تلاش میکنم برای آسایش تو عزیزم.... وقتی منو صدا میزنی و با صدای قشنگت میگی ماما برام هیچ حسی شبیه تو نیست.... 2 هفته پیش حالم خوب نبود و مجبور شدم یه اتاق عمل کوچولو برم تو رو گذاشتم پیش خاله زینب  تا مواظبت باشه و قتی مرخص شدم واومدم پیشت... خالم میگفت میرفتی لباسهای منو میاوردی و روشون میخوابیدی ... الهی بمیرم جوجوی نازم... امیدوارم خدا توانایی مراقبت از تو رو بهم بده... با با و ماما رو میگی به آب میگی آبا ...
17 ارديبهشت 1393
1